donya12

love

نوشته شده در پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:عکس هنری ,عکس جالب,عکس,ساعت 12:23 توسط iran| |

نوشته شده در سه شنبه 20 دی 1390برچسب:عکس,عکس هنری ,تخیلات,ساعت 11:11 توسط iran| |

نوشته شده در دو شنبه 19 دی 1390برچسب:مینیاتور,فرشچیان,,ساعت 13:30 توسط iran| |

نوشته شده در دو شنبه 19 دی 1390برچسب:مینیاتور,فرشچیان,,ساعت 13:29 توسط iran| |

نوشته شده در دو شنبه 19 دی 1390برچسب:مولود کعبه,فرشچیان,مینیاتور,ساعت 13:27 توسط iran| |

نوشته شده در دو شنبه 19 دی 1390برچسب:مینیاتور,فرشچیان,,ساعت 13:24 توسط iran| |

نوشته شده در پنج شنبه 15 دی 1390برچسب:فرشچیان,ساعت 17:35 توسط iran| |

نوشته شده در پنج شنبه 15 دی 1390برچسب:فرشچیان,ساعت 17:34 توسط iran| |

نوشته شده در پنج شنبه 15 دی 1390برچسب:فرشچیان,ساعت 17:18 توسط iran| |

نوشته شده در پنج شنبه 15 دی 1390برچسب:,ساعت 10:50 توسط iran| |

 

به سلطان حقيقتها فراموشت نخواهم کرد، تو تنها شعله اي هستي که خاموشت نخواهم کرد.

------------------

پيامک عاشقانه جديد , پيامک جديد
------------------

باختم در عشق، اما باختن تقدير نيست، ساختم با درد تنهايي، مگر تقدير چيست؟

-----------------

در آيينه مي افتاد وقتي که باد مي آمد و آشفته ام ميکرد، وقتي که غروب ميرفت و نا تمام ميماندم، در آيينه مي افتاد و خدا بازتاب تو بود و تو بازتاب خدا که در آيينه مي افتاد. (فروغ فرخزاد)

------------------

گر جفاي روزگار تکه کند قلب مرا، روي هر تکه نويسم اسم زيباي تو را.

------------------

دل به دلدار سپردن کار هر دلدار نيست، من به تو جان ميسپارم، دل که قابلدار نيست...

------------------

زيباترين حکمت دوستي به ياد هم بودن است، نه در کنار هم بودن...

------------------

رفتم خياطي دادم همه ساسونهاي دلم رو بشکافه، آخه خيلي دلم برات تنگ شده...

------------------

بيشتر آدم ها زماني نا اميد ميشوند که چيزي به موفقيتشون نمونده . . .

------------------

عزيز دلم جدائي مکن / جهان کوچکيست ، بي وفائي مکن
ببخش عاشقت را و منت گذار / من که گريه کردم ، عاشق آزاري مکن . . .

------------------

راز دل با يار محرم هم نبايد باز گفت / روزي آن محرم اگر بيگانه شد تکليف چيست ؟

------------------

يک نفر امد قرارم را گرفت / برگ و بار و شاخسارم را گرفت
چهار فصل من بهار بود ، حيف / باد پائيزي بهارم را گرفت
اعتباري داشتم در پيش عشق / با نگاهي ، اعتبارم را گرفت
عشق يا چيزي شبيه عشق بود / آمد و دار و ندارم را گرفت . . .

------------------

من که گفتم اين بهار افسردني است / من که گفتم اين پرستو مردني است
من که گفتم اي دل بي بند و بار / عشق يعني رنج ، يعني انتظار
آه عجب کاري به دستم داد دل / هم شکست و هم شکستم داد دل . . .

------------------

اگه خوابت اومد بيا تو چشام بخواب / اگه اشک نذاشت بيا تو قلبم بخواب
اگه صداي قلبم نذاشت من ميميرم ، تو سير بخواب . . .

------------------

من شکستم تا تو را عاشق کنم / بعد من باران فقط آب است و بس
هر که بعد از من سراغت را گرفت / زشت يا زيبا فقط خواب است و بس . . .

------------------

کدوم رو دوست داري برات بفرستم !؟
قل(ب)م !؟
ر(و)حم !؟
ج(س)مم !؟
يا حروف توي پرانتز !!؟

------------------

اگر باغ نگاهم پر ز خار است، گلم تاراج دست روزگار است
به چشمانت قسم، با بودن تو، زمستاني ترين روزم بهار است . . .

------------------

تک تک روزهايم را ميسوزانم ، تا چشمکي شوم براي شب هاي بي ستاره ات . . .

------------------

سوداي دلم قسمت هر بي سر و پا نيست / خوش باش که يک لحظه دلم از تو جدا نيست . .

------------------

اگر آبي تر از آبم اگر همزاد مهتابم بدون تو چه بي رنگم بدون تو چه بي تابم...

------------------

کاش دوست داشتن فرستادني بود تا از راه دور تقديم تو ميکردم

------------------

فرياد من از داغ توست بيهوده خاموشم نکن
حالا که يادت ميکنم ديگر فراموشم نکن

------------------

شرط دل دادن دل گرفتنه وگرنه يکي بي دل ميشه و يکي دو دل !

------------------

دل تمنا ميکند تا من بسازم خانه اي / عاشقان کي خانه دارند دل مگر ديوانه اي !؟

------------------

من و تو از تبار بي کسانيم / در اين غوغا چه کس را کس بدانيم
کسي نشنيد فرياد کمک را / کمک کن تا براي هم بمانيم . . .

------------------

ميروم ديگر شما يادم کنيد / من که رفتم اين غزل ها را شما دفتر کنيد
ميروم تا دل نبندم دل به خوبي هايتان / باز هم دل بستم و زخمي شدم ، باور کنيد . . .

------------------

تو رفتي و من شدم لحظه شمارت / دو قطره اشک مانده يادگارت
اگر برگشتي و من را نديدي / بدان که مرده ام از انتظارت . . .

------------------

اي اشک ، آهسته بريز که غم زياد است / اي شمع آهسته بسوز که شب دراز است
امروز کسي محرم اسرار کسي نيست / ما تجربه کرديم ، کسي يار کسي نيست . . .

------------------

2تا گل بگير دستت ، يکي دست راست ، يکي دست چپ
ولي من گل وسطي رو دوست دارم !

------------------------------------

عشقي که تنها با يک نگاه آغاز ميشود ، با شناخت سست و سست تر ميشود
ولي عشقي که با شناخت آغاز ميشود با هر نگاهي عميق و عميق تر ميشود . . .

------------------

آنجا که توئي ، رهگذري نيست مرا / جز دوري تو غم ديگري نيست مرا
خواهم که به جانبت پرواز کنم / حيف است که هيچ بال و پري نيست مرا . . .

------------------

لنگر عشق زدم بر دل طوفاني تو / تکيه گاهم شده است ساحل باراني تو . . .

------------------


 

 

نوشته شده در سه شنبه 13 دی 1390برچسب:,ساعت 13:2 توسط iran| |

از هجوم نغمه اي بشكافت گور مغز من امشب:

مرده اي را جان به رگ ها ريخت،

پاشد از جا در ميان سايه و روشن،

بانگ زد بر من: مرا پنداشتي مرده

و به خاك روزهاي رفته بسپرده؟

ليك پندار تو بيهوده است:

پيكر من مرگ را از خويش مي راند.

سرگذشت من به زهر لحظه هاي تلخ آلوده است.

من به هر فرصت كه يابم بر تو مي تازم.

شادي ات را با عذاب آلوده مي سازم.

با خيالت مي دهم پيوند تصويري

كه قرارت را كند در رنگ خود نابود.

درد را با لذت آميزد،

در تپش هايت فرو ريزد.

نقش هاي رفته را باز آورد با خود غبار آلود.

 

مرده لب بر بسته بود.

چشم مي لغزيد بر يك سرح شوم.

مي تراويد از تن من درد.

نغمه مي آورد بر مغزم هجوم.

نوشته شده در سه شنبه 13 دی 1390برچسب:,ساعت 12:41 توسط iran| |

نوشته شده در پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:,ساعت 11:8 توسط iran| |

n,sjnhvl

نوشته شده در پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:,ساعت 10:56 توسط iran| |

http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTYJFV1jkEZweepO_8iZQFybzB7aYgvuM7G0Jpa5XKWiclrJfv79F5XOgwq

نوشته شده در پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:,ساعت 10:33 توسط iran| |

نوشته شده در پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:,ساعت 9:52 توسط iran| |

بیا خواسته ی من

بیا به آغوشم طوری که دیگه ازهم جدا نشیم

بیا و با من یکی شو

هرلحظه کمبودتو حس میکنم

زندکی منو به کجا میبره ؟

کاملادرعشق گم شدم

احساسی ناآشناوغریب درمن بیدارشده

احساسی دارم که قبلانداشتم

امروز.کمی به عشق من اعتمادکن




 

نوشته شده در چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:,ساعت 10:45 توسط iran| |

نوشته شده در چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:,ساعت 10:44 توسط iran| |

هر دم ازعمرمی رود نفسی                

چون نگه میکنم نمانده کسی

ای که پنجاه رفت و درخوابی

مگراین پنج روزدریابی

خجل آنکس که رفت و کارنساخت

کوس رحلت زدند و بارنساخت

عمر.برف است و آفتاب تموز

اندکی مانده"خواجه غره هنوز

هرکه آمدعمارتی نوساخت

رفت ومنزل به دیگری پرداخت

برگ عیشی بگورخویش فرست

کس نیارد ز پس توپیش فرست

ای تهیدست رفته دربازار

ترسمت برنیاوری دستار

نوشته شده در سه شنبه 6 دی 1390برچسب:,ساعت 9:41 توسط iran| |




دلسوخته ی شقاوت دوران بود

مانند کویر تشنه ی باران بود

همبازی ابرهای بی تاب غروب

مهتابی جلوه های کوهستان بود

نوشته شده در دو شنبه 5 دی 1390برچسب:,ساعت 15:36 توسط iran| |

نوشته شده در دو شنبه 5 دی 1390برچسب:,,ساعت 14:45 توسط iran| |


Power By: LoxBlog.Com