love
به سلطان حقيقتها فراموشت نخواهم کرد، تو تنها شعله اي هستي که خاموشت نخواهم کرد. باختم در عشق، اما باختن تقدير نيست، ساختم با درد تنهايي، مگر تقدير چيست؟ در آيينه مي افتاد وقتي که باد مي آمد و آشفته ام ميکرد، وقتي که غروب ميرفت و نا تمام ميماندم، در آيينه مي افتاد و خدا بازتاب تو بود و تو بازتاب خدا که در آيينه مي افتاد. (فروغ فرخزاد) گر جفاي روزگار تکه کند قلب مرا، روي هر تکه نويسم اسم زيباي تو را. دل به دلدار سپردن کار هر دلدار نيست، من به تو جان ميسپارم، دل که قابلدار نيست... زيباترين حکمت دوستي به ياد هم بودن است، نه در کنار هم بودن... رفتم خياطي دادم همه ساسونهاي دلم رو بشکافه، آخه خيلي دلم برات تنگ شده... بيشتر آدم ها زماني نا اميد ميشوند که چيزي به موفقيتشون نمونده . . . عزيز دلم جدائي مکن / جهان کوچکيست ، بي وفائي مکن راز دل با يار محرم هم نبايد باز گفت / روزي آن محرم اگر بيگانه شد تکليف چيست ؟ يک نفر امد قرارم را گرفت / برگ و بار و شاخسارم را گرفت من که گفتم اين بهار افسردني است / من که گفتم اين پرستو مردني است اگه خوابت اومد بيا تو چشام بخواب / اگه اشک نذاشت بيا تو قلبم بخواب من شکستم تا تو را عاشق کنم / بعد من باران فقط آب است و بس کدوم رو دوست داري برات بفرستم !؟ اگر باغ نگاهم پر ز خار است، گلم تاراج دست روزگار است تک تک روزهايم را ميسوزانم ، تا چشمکي شوم براي شب هاي بي ستاره ات . . . سوداي دلم قسمت هر بي سر و پا نيست / خوش باش که يک لحظه دلم از تو جدا نيست . . اگر آبي تر از آبم اگر همزاد مهتابم بدون تو چه بي رنگم بدون تو چه بي تابم... کاش دوست داشتن فرستادني بود تا از راه دور تقديم تو ميکردم فرياد من از داغ توست بيهوده خاموشم نکن شرط دل دادن دل گرفتنه وگرنه يکي بي دل ميشه و يکي دو دل ! دل تمنا ميکند تا من بسازم خانه اي / عاشقان کي خانه دارند دل مگر ديوانه اي !؟ من و تو از تبار بي کسانيم / در اين غوغا چه کس را کس بدانيم ميروم ديگر شما يادم کنيد / من که رفتم اين غزل ها را شما دفتر کنيد تو رفتي و من شدم لحظه شمارت / دو قطره اشک مانده يادگارت اي اشک ، آهسته بريز که غم زياد است / اي شمع آهسته بسوز که شب دراز است 2تا گل بگير دستت ، يکي دست راست ، يکي دست چپ عشقي که تنها با يک نگاه آغاز ميشود ، با شناخت سست و سست تر ميشود آنجا که توئي ، رهگذري نيست مرا / جز دوري تو غم ديگري نيست مرا لنگر عشق زدم بر دل طوفاني تو / تکيه گاهم شده است ساحل باراني تو . . .
از هجوم نغمه اي بشكافت گور مغز من امشب: مرده اي را جان به رگ ها ريخت، پاشد از جا در ميان سايه و روشن، بانگ زد بر من: مرا پنداشتي مرده و به خاك روزهاي رفته بسپرده؟ ليك پندار تو بيهوده است: پيكر من مرگ را از خويش مي راند. سرگذشت من به زهر لحظه هاي تلخ آلوده است. من به هر فرصت كه يابم بر تو مي تازم. شادي ات را با عذاب آلوده مي سازم. با خيالت مي دهم پيوند تصويري كه قرارت را كند در رنگ خود نابود. درد را با لذت آميزد، در تپش هايت فرو ريزد. نقش هاي رفته را باز آورد با خود غبار آلود. مرده لب بر بسته بود. چشم مي لغزيد بر يك سرح شوم. مي تراويد از تن من درد. نغمه مي آورد بر مغزم هجوم. http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTYJFV1jkEZweepO_8iZQFybzB7aYgvuM7G0Jpa5XKWiclrJfv79F5XOgwq بیا خواسته ی من بیا به آغوشم طوری که دیگه ازهم جدا نشیم بیا و با من یکی شو هرلحظه کمبودتو حس میکنم زندکی منو به کجا میبره ؟ کاملادرعشق گم شدم احساسی ناآشناوغریب درمن بیدارشده احساسی دارم که قبلانداشتم امروز.کمی به عشق من اعتمادکن هر دم ازعمرمی رود نفسی چون نگه میکنم نمانده کسی ای که پنجاه رفت و درخوابی مگراین پنج روزدریابی خجل آنکس که رفت و کارنساخت کوس رحلت زدند و بارنساخت عمر.برف است و آفتاب تموز اندکی مانده"خواجه غره هنوز هرکه آمدعمارتی نوساخت رفت ومنزل به دیگری پرداخت برگ عیشی بگورخویش فرست کس نیارد ز پس توپیش فرست ای تهیدست رفته دربازار ترسمت برنیاوری دستار دلسوخته ی شقاوت دوران بود مانند کویر تشنه ی باران بود همبازی ابرهای بی تاب غروب مهتابی جلوه های کوهستان بود
پيامک عاشقانه جديد , پيامک جديد
------------------
ببخش عاشقت را و منت گذار / من که گريه کردم ، عاشق آزاري مکن . . .
چهار فصل من بهار بود ، حيف / باد پائيزي بهارم را گرفت
اعتباري داشتم در پيش عشق / با نگاهي ، اعتبارم را گرفت
عشق يا چيزي شبيه عشق بود / آمد و دار و ندارم را گرفت . . .
من که گفتم اي دل بي بند و بار / عشق يعني رنج ، يعني انتظار
آه عجب کاري به دستم داد دل / هم شکست و هم شکستم داد دل . . .
اگه صداي قلبم نذاشت من ميميرم ، تو سير بخواب . . .
هر که بعد از من سراغت را گرفت / زشت يا زيبا فقط خواب است و بس . . .
قل(ب)م !؟
ر(و)حم !؟
ج(س)مم !؟
يا حروف توي پرانتز !!؟
به چشمانت قسم، با بودن تو، زمستاني ترين روزم بهار است . . .
حالا که يادت ميکنم ديگر فراموشم نکن
کسي نشنيد فرياد کمک را / کمک کن تا براي هم بمانيم . . .
ميروم تا دل نبندم دل به خوبي هايتان / باز هم دل بستم و زخمي شدم ، باور کنيد . . .
اگر برگشتي و من را نديدي / بدان که مرده ام از انتظارت . . .
امروز کسي محرم اسرار کسي نيست / ما تجربه کرديم ، کسي يار کسي نيست . . .
ولي من گل وسطي رو دوست دارم !
ولي عشقي که با شناخت آغاز ميشود با هر نگاهي عميق و عميق تر ميشود . . .
خواهم که به جانبت پرواز کنم / حيف است که هيچ بال و پري نيست مرا . . .
Power By:
LoxBlog.Com |